۲۷۳,۷۵۰ تومان
توضیحات
معرفی
هرروز، چیز تازهای دربارهی آن سیاره، عزیمت شازده کوچولو از آن مکان و بالاخره دربارهی سفرش میفهمیدم. اطلاعات مزبور بهکندی و پس از مسیر ذهنیای که شازده کوچولو در مغز خود دنبال میکرد، ارائه میشد….
تقدیم به لئون ورث، موقعی که پسربچه بود
-
رم دسکتاپ DDR4 دو کاناله ۳۲۰۰ مگاهرتز CL16 کورسیر مدل VENGEANCE LPX ظرفیت ۶۴ گیگابایت
۱۱,۵۰۰,۰۰۰ تومان خرید محصول -
بیسکوییت نیم چاشت طلایی گرجی مقدار ۷۲۰ گرم
۱۶,۷۰۰ تومان خرید محصول -
کفش روزمره زنانه سرزمین چرم کد ۱۶۷۴
۳۱,۱۹۰,۴۰۰ تومان خرید محصول -
خنک کننده پردازنده دیپ کول مدل NEPTWIN V3
۱,۳۴۵,۰۰۰ تومان خرید محصول -
دستکش دوچرخه سواری مدل VTYO غیر اصل
۸۸,۳۵۰ تومان خرید محصول -
برچسب پرینتر لیبل زن مدل RNS – 21×31
۳۹,۰۰۰ تومان خرید محصول -
محافظ پشت گوشی مدل TP-B002 مناسب برای گوشی موبایل شیائومی REDMI K30 / POCO X2
۶۵,۰۰۰ تومان خرید محصول
شازده کوچولو اثر جاودانه آنتوان دو سنتاگزوپری نویسنده فرانسوی با لحنی ساده و کودکانه جدی ترین موضوعات انسانی مثل عشق، تنهایی، خودپسندی، قدرت طلبی و موضوعاتی از این دست را در مسیر قصه به چالش میکشد و حرفهای مهم آدم بزرگها را با لحن کودکانه شازده کوچولو بازگو میکند. حرفهایی که حالا سالهاست لکنت کلام آدمها برای روشن کردن مقصودشان را باز میکند. نویسنده از قبل از شروع قصه با تقدیم کردن کتاب به دوران کودکی دوستاش لئون ورث ،موقعی که پسربچه بود، تکلیفاش را با آدم بزرگها و دنیایشان روشن میکند؛ دنیایی که جای خیالبافی و لمس واقعیتها با دیده درون، درش خالی است. آدم بزرگهایی که دنیایشان با عدد و رقم خالی از زیبایی شده و درکشان از دنیا با اعداد رقم میخورد:« اگر به آدم بزرگها بگویید یک خانهی قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجرههاش غرق شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. باید حتما بهشان گفت: یک خانه ی صد میلیون تومنی دیدم تا صداشان بلند بشود که وای چه قشنگ!
عشوهگری تمام عیار
قصه با وقوع یک اتفاق خارج از روال عادی زندگی بر سیارک شازده کوچولو آغاز می شود؛ رویش یک گیاه متفاوت در بین علف ها و شکفتن گلی زیبا که قرار است نقش معشوق را در این قصه بازی کند. نویسنده در چند جمله، نمایی تمام و کمال از تجلی یک معشوق را روایت می کند.:« شهریار کوچولو که موقع نیش زدن آن غنچهی بزرگ حاضر و ناظر بود به دلش افتاد که باید چیز معجزآسایی از آن دربیاید؛ اما گل تو پناه خوابگاه سبزش، سر فرصت دست اندر کار خودآرایی بود تا هر چه زیباتر جلوه کند. رنگهایش را با وسواس تمام انتخاب میکرد، سر صبر لباس میپوشید و گلبرگها را یکی یکی به خودش میآراست. دلش نمیخواست مثل شقایقها با جامهی مچاله و پر چروک بیرون بیاید. نمیخواست جز در اوج درخشندگی زیباییاش را نشان بدهد.
هوه! بله، عشوهگری تمام عیار بود! آرایش پر راز و رمزش روزها طول کشید تا آن که سرانجام یک صبح بهاری درست با برآمدن آفتاب نقاب از چهره برداشت، و با این که با آن همه دقت و ظرافت روی آرایش و پیرایش خودش کار کرده بود، خمیازه کشان گفت:
ـ اوه! تازه همین حالا از خواب بیدار شدهام، عذر میخواهم که موهام این جور آشفته است
شهریار کوچولو نتوانست جلوی خودش را بگیرد و از ستایش او خودداری کند:
ـ وای! چقدر زیبایید..»
عشق آسان نمود اول ولی…
در ادامه ماجرای دلدادگی شازده کوچولو مصداق مصراع حافظ است که می گوید « که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها…» شازده کوچولو در این ماجرای عاشقانه به دلیل خامی ناز معشوق را بر نمی تابد و حواشی او را از اصل داستان که همان عشق است منحرف می کند. او از کلنجار عشق گریزان می شود و ناز معشوق برنمیتابد و گریزان میشود با پرواز پرندههای مهاجر در مسیر سفر قرار میگیرد؛ سفری که در جست وجوی دوست به زمین میرسد. در این میان با ساکنان هفت سیارک همنشین میشود که هر کدام از شخصیتهای ساکن سیارک، نماد یکی از خصلتهای منفی انسانی است که باعث میشوند آدمها از درک حقیقت زندگی محروم شوند.
سیاره اول جایگاه شاهی است که با دیدن شازده کوچولو او را رعیت خود می داند؛ نماد قدرت طلبی
سیاره دوم جایگاه مردی خودپسند است که توقع دارد همه از او تعریف کنند؛ نماد غرور
سیاره سوم جایگاه می خواره ایست که علت می خوارگی اش را فراموش کردن شرمندگی اش عنوان می کند؛ نماد بی هدفی
سیاره چهارم جایگاه تاجری است که دائما در حال شمارش اعداد و ارقام است؛ نماد مال دوستی
سیاره پنجم هم جایگاه فانوس افروزی است که در هر دقیقه موظف به روشن و خاموش کردن فانوسش است.چرا که سیاره اش هر دقیقه یکبار به دور خودش می چرخد؛ نماد وظیفه شناسی بی هدف
سیاره ششم جایگاه پیرمردی جغرافی دان است که کارش فقط ثبت کشف شده هاست؛ نماد آدم های غریبه با عشق.
و درنهایت سیاره هفتم زمین است.
شازده در ورطه تردید
از آنجا که عدد هفت در ادبیات عرفانی جایگاه ویژه ای دارد، نمیتوان از مقابل هفت سیارکی که شازده پشت سر میگذارد بی تامل عبور کرد. از منظری این هفت سیارک هفت مرحله سلوک شازده کوچولو در مسیر خودشناسی تا درک معشوق است. شازده در زمین در مواجهه با انبوه گلهایی که شبیه گل او هستند در ورطه تردید می افتد.«گفت: سلام. و مخاطبش گلستان پر گلی بود. گلها گفتند: سلام. شهریار کوچولو رفت تو بحرشان. همه شان عین گل خودش بودند. حیرتزده، ازشان پرسید: شماها کی هستید؟ گفتند: ما گل سرخیم. آهی کشید و سخت احساس شوربختی کرد. گلش به او گفته بود که از نوع او، تو تمام عالم فقط همان یکی هست، و حالا پنج هزارتا گل، همه مثل هم، فقط تو یک گلستان. فکر کرد: اگر گل من این را میدید بدجوری از رو میرفت. پشت سر هم بنا میکرد سرفه کردن، و برای اینکه از هوشدن فرار کند، خودش را به مردن میزد، و من هم مجبور میشدم وانمود کنم به پرستاریش، وگرنه برای سرشکسته کردن من هم شده بود راستی راستی میمرد. و باز تو دلش گفت: مرا باش که فقط با یک گل، خودم را دولتمند عالم خیال میکردم، در صورتیکه آنچه دارم فقط یک گل معمولی است. با آن گل و آن سه تا آتشفشانی که تا سر زانومند و شاید هم یکیشان تا ابد خاموش بماند، شهریار چندان پرشوکتی به حساب نمیآیم. افتاد رو سبزه ها و زد زیر گریه.
روباهی با جملاتی که دهان به دهان گشت
اینجاست که روباه از راه می رسد تا مثل یک مرشد شازده را از ورطه تردید برهاند. تعریف روباه از عشق و حال و هوای عاشقی پرده شک را مقابل چشمان شازده کوچولو عبور می دهد. «روباه گفت: رازی که گفتم خیلی ساده است: جز با دل هیچی را چنان که باید نمیشود دید. نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند.
شهریار کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند.
-ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کردهای.
شهریار کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: -به قدر عمری است که به پاش صرف کردهام.
روباه گفت: -انسانها این حقیقت را فراموش کردهاند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی کردهای مسئولی. تو مسئول گُلِتی…
شهریار کوچولو برای آن که یادش بماند تکرار کرد: -من مسئول گُلمَم.
این جملات را می توان شاه بیت داستان شاعرانه شازده کوچولو دانست. جملاتی که حالا سالهاست میان عشاق رد و بدل می شود و به هم با این جملات یادآوری می کنند که «تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی کردهای مسئولی. تو مسئول گُلِتی…»
خلبان نویسنده و شاعر
آنتوان دو سنتاگزوپری در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۰۰ در شهر لیون فرانسه در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد. آنتوان در دوران تحصیل ذوق شاعری و نویسندگی خود را بروز داد و مورد تشویق دبیران و استادانش هم قرار گرفت، اما در کل دانش آموز متوسط و سهل انگار بود. اگزوپری در دوران جوانی به خدمت ارتش درآمد و خلبان شد. او با پروازهای بسیاری که داشت با مردمان سرزمینهای مختلف و زیباییهای طبیعت آشنا شد و با وجود روحیه حساس ای که داشت قلم توانایی برای نوشتن پیدا کرد. اگزوپری با انتشار داستان "پرواز شبانه" که با مقدمهای از آندره ژید درسال ۱۹۳۱ منتشر شد به شهرت رسید. درسال ۱۹۴۳ شاهکار سنتاگزوپری به نام شازده کوچولو Le Petit Prince منتشر شد. شازده کوچولو مهمترین اثر سنت اگزوپری به شمار میرود که عنوان سوّمین کتاب پرخواننده جهان را از آن خود کرده است. این اثر از حادثهای واقعی مایه گرفته که در دل شن های صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی دادهاست. خرابی دستگاه هواپیما، خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وامیدارد و از میان هزاران ساکن منطقه پسربچهای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه میکند؛ پسربچهای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسش هایی را مطرح میکند که خود موضوع داستان قرار میگیرد. «آنتوان دو سنت اگزوپری»، نویسنده، شاعر و خلبان فرانسوی در سن ۴۴ سالگی یکی از ماموریتهای نیروی هوایی فرانسه دچار سانحه هوایی شد و ۶۰ سال پس از آن بقایای هواپیمایش در کرانه مدیترانه در مارسی پیدا شد.
مشخصات
- نویسندهآنتوان دو سنت اگزوپری
- مترجمفریده مهدوی دامغانی
- شابک۹۷۸۹۶۴۹۶۵۶۲۵۰
- ناشرنشر سپاس
- موضوعداستان کوتاه خارجی
- قطعجیبی
- نوع جلدسلفون با قاب
- گروه سنیبزرگسال
- تعداد صفحه۳۱۶
- تعداد جلد۱
- وزن۲۶۵ گرم
- سایر توضیحاتاین کتاب در قطع جیبی طراحی شده است و یک جعبه زیبای فلزی برای آن در نظر گرفته شده است و لبه ی کاغذهای آن طلایی رنگ می باشد.