۷۸,۹۴۰ تومان
آخرین بروزرسانی قیمت: ۲ روز پیش
توضیحات
معرفی
کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» نوشتهی «لیو تالستوی» و ترجمهی «سروش حبیبی» است. مترجم دربارهی کتاب آورده است: «تالستوی به جای اینکه داستان ایوان ایلیچ را با زندگی او آغاز کند، با مرگ او آغاز میکند و با زندگی او پایان میدهد. پیام داستان نیز ساده و روشن است و تقریبا همانند همهی نوشتههای تالستوی درصدد القای این نکته است که نوعی از زندگانی که آدمیزاد در پیش گرفته، غلط است و شایسته این است که به فطرت خویش بازگردد.» در قسمتی از داستان میخوانیم: «در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانوادهی ملوینسکی دادستان و اعضای دادگاه طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یگورویچ شبک گرد آمده بودند و بحث به پروندهی پرسروصدای کراسوسکی کشیده بود. فیودور و اسیلی یویچ با حرارت بسیاری میکوشید ثابت کند که دادگاه صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارد و ایوان یگوریچ سر حرف خود پافشاری میکرد که دارد. اما پیوتر ایوانویچ که از ابتدا به بحث وارد نشده بود، توجهی به آنچه میگفتند نداشت و سر خود را به خبرنامهای که تازه آورده بودند، گرم کرده بود. گفت: آقایان ایوان ایلیچ هم مرد.» این کتاب را نشر «چشمه» منتشر کرده است.
انکار ، خشم و سرانجام پذیرش
در نقدی بر داستان آمده است: «ایوان وقتی به مرگش نزدیک میشود، مراحل انکار، ترس، خشم، انزجار و در آخر پذیرش را پشت سر میگذارد. ابتدا نمیخواهد مرگش را قبول کند، به زندگی گذشته و لذتهای بچگی اش چنگ میزند، مرگ را شبیه چاهی میبیند که انتهایش تاریکی مطلق است. ولی رفته رفته مرگ آینه ای مقابل زندگی پیشین خودش میشود، اشتباهاتش را مثل پتکی به صورتش میکوبد و او را به خودشناسی میرساند. ایوان در راه رسیدن به مرگ، مراحل معرفت و شناختش را طی می کند. و در آخر، انتهای همان چاه سیاهی که انتظارش را می کشید، روشنایی را مییابد. تولستوی در این کتاب از مرگ به عنوان ابزاری برای نشان دادن ارزش زندگی استفاده کرده است و چه خوب و دقیق هم کارش را بلد بوده. “ایوان ایلیچ” که معادل واژه اش “انسان فانی” یا همان “آدمیزاد” است، تک تک ما انسانها هستیم، بدون استثنا. و سرنوشت زندگی ایوان ایلیچ، سرنوشت بشر است. که همه طرز زندگی اشتباهی را پیش میگیریم، و وقتی بوی مرگ به مشاممان خورد، همهی ما به این سوال برمیخوریم که “آیا واقعا زندگی کرده ام؟” و انگار چیزی بهتر از مرگ، نمیتواند نشانگر زندگی ما باشد.»
نقدی بر کتاب
در نقدی بر داستان آمده است: «ایوان وقتی به مرگش نزدیک میشود، مراحل انکار، ترس، خشم، انزجار و در آخر پذیرش را پشت سر میگذارد. ابتدا نمیخواهد مرگش را قبول کند، به زندگی گذشته و لذتهای بچگی اش چنگ میزند، مرگ را شبیه چاهی میبیند که انتهایش تاریکی مطلق است. ولی رفته رفته مرگ آینه ای مقابل زندگی پیشین خودش میشود، اشتباهاتش را مثل پتکی به صورتش میکوبد و او را به خودشناسی میرساند. ایوان در راه رسیدن به مرگ، مراحل معرفت و شناختش را طی می کند. و در آخر، انتهای همان چاه سیاهی که انتظارش را می کشید، روشنایی را مییابد. تولستوی در این کتاب از مرگ به عنوان ابزاری برای نشان دادن ارزش زندگی استفاده کرده است و چه خوب و دقیق هم کارش را بلد بوده. “ایوان ایلیچ” که معادل واژه اش “انسان فانی” یا همان “آدمیزاد” است، تک تک ما انسانها هستیم، بدون استثنا. و سرنوشت زندگی ایوان ایلیچ، سرنوشت بشر است. که همه طرز زندگی اشتباهی را پیش میگیریم، و وقتی بوی مرگ به مشاممان خورد، همهی ما به این سوال برمیخوریم که “آیا واقعا زندگی کرده ام؟” و انگار چیزی بهتر از مرگ، نمیتواند نشانگر زندگی ما باشد.»
این کتاب تولستوی را می خوانم به این دلیل که..
«گاترسون» در سالروز تولد تولستوی در مطلبی در مورد این کتاب نوشته است: «چرا مرگ ایوان ایلیچ؟ اول از همه چون معمولا در لیست مطالعه پیشنهادی معلمها آنا کارنینا که خیلی طولانی است دیده میشد، در حالی که "مرگ ایوان ایلیچ" کوتاه است. پس چرا تولستوی را در یک نشست نخوانیم؟ ایوان ایلیچ برعکس جنگ و صلح (که ۲۵ برابر آن طول دارد) به نظر میرسد و بلیت سریعالسیر من حداقل میتوانست ذرهای از ادبیات تولستوی را به من نشان دهد. میتوانستم موضوع را یک یا دو ساعتی تحمل کنم و دوباره مثل یک نوجوان برگردم به زندگی. فهمیدم که موضوع کتاب هم مثل نثر آن پیچیده نیست. ایوان ایلیچ یک قاضی متاهل است که دو فرزند دارد و در سن ۴۵ سالگی بعد از کلی رنج کشیدن و اتهام و اعلام جرمهایی از سوی تولستوی میمیرد. ایوان ایلیچ فردی از خودراضی، فرصتطلب، سطحی، حریص، کودن و سرد است. خلاصه آدم نفرتانگیزی است و تولستوی او را بدون هیچ زرق و برق ادیبانهای توصیف میکند.او با لحن جدی، بسته و طعنهآمیزش ما را وامیداد که از نزدیک و با تحقیر به این مرد نگاه کنیم و بعد به تدریج و با جمع کردن نیرویش، ما را به سمت ابراز همدردی و حتی همذاتپنداری با او سوق میدهد.»
-
ست سرهمی و کلاه نوزادی آدمک مدل ۰۱ رنگ سرمه ای
۴,۰۱۱,۰۰۰ تومان خرید محصول -
پایه نگهدارنده مانیتور مدل SM01
۱۸۰,۰۰۰ تومان خرید محصول -
پالت رژ گونه دودوگرل شماره ۳
۹۸۰,۰۰۰ تومان خرید محصول -
کفش زنانه مدل نوا
۴,۴۸۰,۰۰۰ تومان خرید محصول -
عینک موتور سواری مدل ۱۰۳۰
۸۵۰,۰۰۰ تومان خرید محصول -
کابل ۱ به ۲ RCA اینوویت مدل INV-215 طول ۱.۵ متر
۳۰,۰۰۰ تومان خرید محصول -
ساعت مچی عقربه ای مردانه سیتی زن کد AN8167-53X
inf تومان خرید محصول -
برچسب تاچ پد دسته بازی پلی استیشن ۴ ونسونی طرح SOGAND
۱۸,۰۰۰ تومان خرید محصول
پیر فرزانه
تولستوی در سال ۱۸۲۸ در یک خانوادهی اشرافی در روسیه به دنیا آمد. او از همان دوران کودکی تحت آموزههای اشرافی قرار داشت و بهخوبی با این سبک از زندگی آشنایی داشت؛به همین دلیل توصیفات وی از زندگی اشرافی در رمان جنگ و صلح بهخوبی باورپذیر شده است. او در دوران جوانی به اصلاحات اساسی در نظام آموزشی کودکان در روسیه دست زد و به تاسیس مدارس زیادی در روستاها پرداخت. تولستوی بعد از ازدواجش با سوفیا آندرژونا، دو رمان بزرگ خود یعنی آنا کارنینا و جنگ و صلح را به نگارش درآورد. حمایتهای بیشائبهی همسر تولستوی در خلق و بازنویسی شاهکارهای ادبی وی بسیار موثر بود. او در سال ۱۸۸۲ هنگامی که به واسطه ی شغلش از نزدیک با حال و روز قشر کارگر آشنایی پیدا کرد، دچار تحول فکری شد و در نتیجه اقدامات زیادی برای کمک به روستاییان و کارگران انجام داد. او حتی بعد از این تاثیرپذیری از اغلب کارهایی که قبلا انجام میداد، دست کشید؛ مثل سیگارکشیدن و شکار! تولستوی سرانجام در ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
مشخصات
- نویسندهلیو تالستوی
- مترجمسروش حبیبی
- شابک۹۷۸۹۶۴۳۶۲۵۸۴۹
- ناشرچشمه
- موضوعرمان خارجی
- قطعرقعی
- نوع جلدشومیز
- تعداد صفحه۱۰۴
- تعداد جلد۱
- وزن۱۲۷ گرم